شاه عباس میخواست کوه را بشکافد و آب را از کارون به زایندهرود برساند/ مقایسه شطرنج، تخته نرد و جنگا
تاریخ انتشار: ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۸۳۶۴۹۰۷
ایرانیها تا قبل از اختراع یخچال، تنها مردم کره زمین بودند که در تابستان به یخ دسترسی داشتند. آفتابنیوز : سید محمد بهشتی، رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری در نهمین نشست تخصصی "ایران کجاست، ایرانی کیست" (مطالعات طرح آمایش سرزمین) با تاکید بر بالقوه بودن همه منابع و موانع زیستی در ایران به ارایه توضیحاتی درباره زیستگاههای نقطه ای در این سرزمین پرداخت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
او گفت: در ایران به اعتبار مستعد بودن و وجود متغیرهای فراوانی که انسان برای فراهم کردن شرایط زیست با آنها روبرو است، هیچ راهی جز توجه به همه جنبه های سامانه های زیستی وجود نداشته است.
بهشتی با اشاره به تفاوت محیط مستعد و شکارگر گفت: این در حالی است که در محیط شکارگر فقط برای شناسایی منبع و مانع به محیط توجه میشود و با سایر جنبههای سامانههای زیستی کاری ندارند.
بهشتی با بیان این نکته که انسان در محیط مستعد با منبعیت و مانعیت مواجه است، گفت: در این شرایط در پس هر چیزی میتواند منبعیت یا مانعیت وجود داشته باشد، به عبارت دیگر در محیط پرستار یا مستعد، انسان خود را عضوی از سامانه زیستی میبیند.
او با اشاره به واژه «اشه» به معنی نظم حاکم بر هستی گفت: این نظم در مرتبه مادی تحت عنوان اکوسیستم و به صورت کلی تر همان سامانه زیستی است.
وی تاکید کرد: عدول از «اشه» و حرکت در جهت خلاف نظم حاکم بر هستی به این معناست که ما اهل دروغ و ظلم هستیم.
او «اشه» را معادل عدل و قرارگیری هر چیزی در جای خود دانست و گفت: انسان هم به عنوان عضوی از این سامانه زیستی باید در جای خودش باشد.
رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری با تاکید بر لزوم حل و فصل معادله زیستی هر منطقه برای سکونت در آن گفت: جنس دخل و تصرف در محیط مستعد با محیط شکارگری متفاوت است چرا که در محیط شکارگری انسان علیرغم اکوسیستم دخل و تصرف می کند اما در محیط مستعد، باعث اعتلای اکوسیستم می شود.
او در ادامه باغ شازده کرمان را مثال زد و گفت: این باغ به شکل تصنعی و جبری در آن محیط شکل نگرفته است بلکه به اتکای ظرفیتهای ذاتی و پنهان محیط در آنجا واقع شده است، گویی پردهها کنار زده شده و این باغ آشکار شده است.
بهشتی با اشاره به نیاز به شرایط تعادل برای تداوم حیات در سامانه های زیستی گفت: در محیطی مثل اروپا تعادل ایجاد شده ناپایدار است اما تعادل پایدار اقتضای عضویت در محیط داینامیکی مانند ایران است.
او در ادامه به وجود تفاوت بین تعادل پایدار و تعادل ناپایدار اشاره کرد و گفت: به همین دلیل اروپاییها در تحلیلهایشان، تاریخ سرزمینهای خود را پویا معرفی میکنند اما تاریخ سرزمینهایی مانند ایران و چین را ایستا میدانند.
وی با اشاره به تمدن درخشان یونان باستان از 3هزار 500 سال تا 2هزار و 300 سال پیش گفت: یونان بعد از افول دیگر هرگز دوران درخشش را تجربه نمیکند و از آن پس روم میدرخشد اما بعد از مدتی روم هم رو به افول میرود و این ماجرا در سرزمینهای مختلف اروپا تکرار میشود.
او افزود: در محیط مستعد (ایران) و مساعد (هند و چین) باید عضو سامانه بود و همه اهل تعادل پایدار هستند که جنس کاملا متفاوتی با چیزی دارد که در محیط شکارگری اتفاق می افتد.
مقایسه سه بازی شطرنج، تخته نرد و جنگا
رییس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری در ادامه به مقایسه سه بازی شطرنج، تخته نرد و جنگا پرداخت و گفت: پادشاه هند شطرنج را به انوشیروان هدیه میدهد و در پاسخ بزرگمهر تخته نرد را معرفی میکند، در اروپا نیز بازی جنگا وجود داشت، بازیهایی که هرکدام متناسب با طبع مردمان آن سرزمینها بود.
او افزود: جنگا برای طبع شکارگر مناسب است چرا که یک غفلت کوچک در این بازی باعث فروپاشی میشود همانطور که کمی غفلت باعث فروپاشی اکوسیستم میشود.
وی با اشاره به اینکه شطرنج ابداع هندیها است، گفت: این بازی بسیار شبیه محیط های مساعدی مانند چین، هند، مصر و امریکای مرکزی است، محیط هایی با منابع و موانع بالفعل در حالیکه منابع بزرگتر از موانع است.
به گفته وی، شطرنج، جهان متنوعی با قواعد و نظم نسبتا پیچیده اما آشکار است به عبارت دیگر برنده شدن در این بازی وابسته به مهارت بازیکن بوده و هیچ چیز غیرقابل پیش بینی در آن وجود نداشته و بالفعل است.
بهشتی با اشاره به وجود نظم در تخته نرد گفت: در صورت ظاهر این بازی فقری از جهت حرکت وجود دارد و مهره ها نمیتوانند در خانههای پر بنشینند، مقررات این بازی خیلی زیاد نیست اما دو تا تاس در این بازی وجود دارد که حالت بالقوه به بازی داده و از کنترل ما خارج است بنابراین ما باید همواره برای قرارگیری در شرایط خاص آماده باشیم شرایطی که گاهی یک فرصت خارق العاده و گاهی یک وضعیت بسیار سخت و پیچیده است.
او با تاکید بر اینکه تخته نرد کاملا با محیط بالقوه مستعد منطبق است، گفت: بخشی از این بازی در اختیار بازیکن نیست و گویی ظرفیتی پنهان است که آشکار میشود.
بهشتی با اشاره به الگوگیری بسیاری از طرح های توسعه ای از دوبی در ایران گفت: در واقع محیط دوبی را به شرایط تعادل بسیار ناپایدار تبدیل کرده ایم، به قدری که حتی در اروپا هم شاهد چنین وضعیتی نیستیم این طرح ها در دوبی بسیار پرهزینه ایجاد و نگهداری میشوند.
وی دوبی را به دکور سینمایی بعد از فیلمبرداری تشبیه کرد و گفت: با توجه به اینکه شرایط علیرغم محیط است کمی غفلت باعث از بین رفتن همه چیز میشود.
او افزود: ایرانیها در معماری راههایی برای ایجاد شرایط زیست اعتلا یافته پیدا کرده بودند تا جایی که قبل از اختراع یخچال، ایرانیها تنها مردمی در کره زمین بودند که در فصل تابستان به یخ دسترسی داشتند.
بهشتی گفت: تا سده 17-18 در انگلیس تابستانها یخ وجود نداشت این در حالی است که در سفرنامه های اروپاییان به کرات به استفاده ایرانی ها از یخ در تابستان اشاره شده و از آن تعجب می کردند.
اصفهانی که پایتخت شد
به گفته وی وقتی شاه عباس اصفهان را برای پایتختی انتخاب میکند با شهری روبرو است که بیشترین توسعه آن مربوط به دوران سلجوقیان بوده است.
رییس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری با اشاره به جمعیت 50 تا 80هزار نفری شهر اصفهان گفت: تصمیم گرفته شد شهر به گونه ای توسعه پیدا کند که بتواند پاسخگوی 650هزار نفر باشد.
بهشتی با اشاره به دو مشکل برای توسعه اصفهان گفت: فاصله شهر در آن دوران ( محل میدان نقش جهان فعلی) با زاینده رود حدود 2 کیلومتر شوره زار بود و از سوی دیگر در فصل تابستان که نیاز آب بیشتر میشود آب زاینده رود کم و در فصل زمستان که نیاز کمتری به آب وجود دارد، زاینده رود پر آب میشد که همین امر خود مشکل ساز است.
او گفت: برای حل این مشکل پیشنهاد انتقال سرچشمههای رود کارون به زاینده رود مطرح میشود، طرحی که در دوره جدید با تونل کوهرنگ محقق شد.
بهشتی افزود: برای انتقال آب کارون، شروع به شکافتن کوه میکنند و شاه عباس چندین بار به این پروژه سرکشی کرده و بارها مسولین این طرح را عوض میکند تا برنامه با سرعت و بهتر پیش برود هرچند این طرح هرگز موفق نمیشود.
او به شیوه دیگری که برخلاف طرح نخست موفق بود اشاره کرد و الگوی این شیوهها را در الگوی اساطیری موجود در فرهنگ ایران دانست.
تسنیم
منبع: آفتاب
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت aftabnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آفتاب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۸۳۶۴۹۰۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
از تخته سیاه به پرده نقرهای؛ بازیگرانی که معلم بودند
«بازیگری همان معلمی است با این تفاوت که تخته معلمی، سیاه است و تخته بازیگری، سفید». این جمله را سیدجواد هاشمی در یکی از مصاحبههایش گفته است. بازیگری که احتمالا بیشتر از بقیه میدانیم و خبر داریم که معلم است و سالهاست در استخدام آموزش و پرورش. کسی که حتی در همین مصاحبه میگوید که هنرپیشه نیست و معلم است و حتی احسان علیخانی و فرزاد جمشیدی روزی شاگردهایش بودهاند.
به گزارش ایرنا، علاوه بر او، بازیگران دیگری هم هستند که نمیدانیم پیش از آنکه بازیگری پیشه کنند، معلم بودهاند. بعضی نیز مانند هاشمی، همچنان معلماند و از تدریس لذت میبرند. سینمای ایران از این دست معلمها هم کم نداشته؛ از آن معلمهایی که سر کلاس، نصف بیشتر زنگ را به سوالات شاگردانشان درباره فیلمهایی که بازی میکنند، جواب دادهاند. همانهایی که امروز سینما بیشتر از هر زمان دیگری باید به احترامشان بایستد و تمام قد به آنها تبریک بگوید.
وقتی احسان علیخانی هم شاگرد ِجواد هاشمی بوداحتمالا بسیار تعجببرانگیز باشد شنیدن اینکه سیدجواد هاشمی؛ بازیگری که اکثر نقشهایش با جبهه و جنگ و شهادت عجین شده، ۲۹ سال است که معلم آموزش و پرورش است و به جز انگلیسی، ریاضی و فیزیک، همه چیز تدریس کرده است. هاشمی این طور که تعریف کرده از ۱۷ سالگی معلم بوده و تدریس میکرده و آنقدر سن کمی داشته که گاهی او را با شاگردانش اشتباه میگرفتند.
البته که او در مصاحبهای گفته بود که تعلیقش کردند، اما چون برای پول هیچ وقت درس نداده، بیشتر شاگردانی که وارد این حوزه کرده، برایش اهمیت دارند. او گفته است: شاید کسی باور نکند فرزاد جمشیدی، احسان علیخانی، امیرحسین مدرس در رده مجریگری، حسین هوشیار، ابوالفضل بختیاری در مداحی، شاگردهای من بودند.
شاید کسی باورش نشود شهناز حقیقی، امیر بکان، علی تفرشی و علی لهراسبی در حوزه موسیقی، علی سلیمانی، عباس غزالی و خیلی از بازیگرهای اصلی تئاتر یا بر و بچههایی که الان تهیهکنندههای اصلی برنامههای تلویزیونی هستند، محمد هاشمی اصل و قنبری شاگردهای من بودند و من برای همه آنها خوشحالم که بهتر از من شدند.
هاشمی این طور که تعریف کرده از ۱۷ سالگی معلم بوده و تدریس میکرده و آنقدر سن کمی داشته که گاهی او را با شاگردانش اشتباه میگرفتند. در کانون حر به بچههای جوادیه و نازیآباد درس میداده و کلاسهایی برگزار میکرده که خروجی آنها بیشتر هم مداح بودند.
حتی گلزار هم معلم بوده؛ آن هم معلم دینی!پیش از ماه عسل ۹۷ و گفتوگوی احسان علیخانی با او به طور رسمی و خبری کسی نمیدانست محمدرضا گلزار هم معلم بوده باشد. او در آن مصاحبه گفت که عربی و معارف کنکور درس میداده و همین تعجب طرفداران او را بیشتر هم کرد. چون همزمان با تدریس، بازیگری هم میکردم برای بچهها جالب بود که معلمشان را مثلا روزها سر کلاس و شبها در تلویزیون ببینند.
گلزار که نقش شاخصی به عنوان معلم در سینمای ایران نداشته، اما در آن مصاحبه گفت که بچه درس خوان بوده و عربی کنکورش را ۱۰۰ درصد جواب داده بود. همین باعث شده بود او پیشه معلمی را تجربه کند و سه سال عربی و معارف درس بدهد.
شاید تنها جایی که طرفداران گلزار او را در محیط دانشگاه دیده باشند شام آخر فریدون جیرانی و سلام بمبئی قربان محمدپور بوده که در هر دو دانشجو بود. گلزار در آن مصاحبه گفت که رتبه ۵ کنکور هم بوده و همه اینها ناگفتههای جالبی را درباره این بازیگر پر طرفدار و ابعاد دیگری از زندگی شخصی او علنی کرد.
مهران رجبی؛ بازیگر شوخ و معلمی جدیمهران رجبی هم مانند سیدجواد هاشمی از معلم بودن خود زیاد صحبت کرده. او با آنکه ۲۰ سال سابقه تدریس دارد، اما معلمی را رها کرده و به بازیگری روی آورده. جالب آنکه ورودش به بازیگری هم با بچههای مدرسه همت بوده و نقش معلمی را ایفا کرده که هنوز در خاطر بسیاری از ما مانده است.
رجبی برخلاف ظاهر شوخ و خندانی که دارد از خاطرات سر کلاس و اخلاق جدیاش میگوید: من سر کلاسها با متعلمین و هنرجوها جدی بودم، نه این که بخواهم برخورد جدی و خشک با آنها داشته باشم، اما به هر حال اقتضای کلاس درس شوخی و خنده نیست و من هم زمانی که سر کلاس بودم در جایگاه یک معلم قرار داشتم نه یک بازیگر که قرار است مثلا یک نقش کمدی را بازی کند.
او هم همچون بقیه بازیگرانی که معلم هم بودند، با چالش سوالات بچهها سر کلاس درباره بازیگری او مواجه بوده و میگوید: یادم میآید، چون همزمان با تدریس، بازیگری هم میکردم برای بچهها جالب بود که معلمشان را مثلا روزها سر کلاس درس و شبها در تلویزیون ببینند.
از تدریس در روستا تا «ورود آقایان ممنوع» به روایت زهره حمیدیدو سال تدریس و معلم دو مقطع متفاوت بودن کافی است تا او را بازیگری بدانیم که پیش از آنکه پایش به دنیای سینما و بازی جلوی دوربین باز شده باشد، تجربه دنیای متفاوت کلاس درس را در کارنامهاش داشته است. زهره حمیدی بازیگری است که اتفاقا جلوی دوربین نیز تجربه معلمی را داشته و در ورود آقایان ممنوع هم نقش یک معلم ریاضی را ایفا میکرد.
حمیدی میگوید: من در سالهای ۵۲ تا ۵۴ معلم بودم. آن زمان در در روستا بودیم و من هم مربی مهد کودک بودم و هم در یک پروژه با عنوان «پیکار با بیسوادی» به زنان و دختران جوان درس میدادم. آن زمان خودم در رشته اقتصاد تحصیل میکردم و همزمان درس هم میدادم.
حمیدی البته از آن مادرانی بوده که خیلی زود ازدواج کرده و بعد طعم مادر شدن را چشیده بودند و همین باعث شده بود که هم تحصیل کند، هم مادری و هم بچه هایش را هنگام تدریس با خودش به مهدکودک ببرد. او میگوید تدریس در مهدکودک را هم انتخاب کرده است.
او بعدتر که تدریس را تجربه کرد، به دختران جوان هم درس داد و از تاثیر تجربه تدریس در بازیگری اینطور میگوید: خیلی از بازیگران ما قبلا شغل معلمی را دنبال کردهاند. معلم بودن دنیای جذابی دارد و تجربه شناخت انسانها را فراهم میکند؛ تجربهای که به کار بازیگر هم میآید. از جمله خود من که در مقطع معلم بودنم با پدرها و مادرها و دانش آموزان زیادی سروکار داشتم و خواسته یا ناخواسته به کاراکترها دقت میکردم.
انتخاب سخت مهوش وقاری میان بازیگری و معلمیوقاری و همسر مرحومش برعکس بسیاری از زوجهای بازیگر، به جای آنکه پشت صحنه یا در آفیشهای فیلمبرداری با هم آشنا شده باشند، در اداره کل تربیت معلم با هم آشنا شدند و بعد ازدواج کردند. دو بازیگر با عقبه معلمی که هر دو هم بازنشسته آموزش و پرورش هستند. البته وقاری در مصاحبه هایش گفته که علیرغم عشق و علاقهای که به تدریس داشته، زودتر از موعد خود را بازنشسته کرده است.
او از ارتباط جالب بین هنر تصویر و تدریس و درک بچهها از این مساله میگوید: من در آن زمان به عنوان بازیگر در خانه شاگردها هم حضور داشتم و همین باعث شده بود که با من احساس نزدیکتری داشته باشند. گاهی هم بسیاری از بچهها رودربایستی داشتند و به خاطر همین رودربایستی همه درسها را به خوبی میخواندند، چون فکر میکردند اگر درس نخوانند من از تلویزیون این اتفاق را به خانواده آنها میگویم. بچهها رودربایستی داشتند و به خاطر همین رودربایستی همه درسها را به خوبی میخواندند، چون فکر میکردند اگر درس نخوانند من از تلویزیون این اتفاق را به خانواده آنها میگویم.
هرچند که او طی اتفاقی که نطفه آن به بازیگر بودن او برمیگردد، با مدیر مدرسه به مشکل میخورد و از او خواسته میشود یا بازیگری را کنار بگذارد و در آن مدرسه بماند یا از آن مدرسه برود. او نیز حالا از آن اتفاق به عنوان اعتراضی یاد میکند که در مقابل این خواسته انجام داد و خود را بازنشسته کرد.
او در اینباره گفته: کار معلمی را دوست داشتم مثل بازیگری؛ چون آنجا ارتباط با بچهها را به همراه داشت و آدمی را زنده نگه میداشت و در کار بازیگری هم این ارتباط و تعامل با مردم برقرار است. دوست داشتم همچنان معلم باشم، در راهنمایی و دبیرستان تدریس میکردم، اما به هر طریقی این ناراحتی و اتفاق باعث شد، بازنشسته شوم.
وقاری بیش از همه بازیگرانی که گفتیم در فیلمها معلم بوده است. از، به من بگویید چه کنم و یک سوال و هزار جواب تا زیر پوست شهر و مدرسه مادربزرگها که در آن ناظم بود.
او که دو سالی میشود همسرش محسن قاضیمرادی را از دست داده، از مدرسه مادربزرگها به عنوان سریالی یاد میکند که بیش از همه کارها او را یاد دوران معلمی خودش انداخته و گفته: این سریال مرا یاد آن دوران انداخت که سر امتحانها به جای اینکه سختگیری کنیم به مادربزرگها کمک هم میکردیم، چون میدانستیم آن خانم نوه دارد و وقتِ درس خواندن آنطور که باید و شاید را ندارد.
پاسخ به کنجکاوی بچهها به شرط درس خواندنبرخلاف سیدجوادهاشمی که همه چیز به جز ریاضی تدریس کرده، سیروس همتی از آن دست بازیگران این لیست است که اختصاصا دبیر ریاضی بوده و هست. او خودش در اینباره میگوید که توانسته سختی ریاضی را به کمک بازیگری، با هنر ترکیب و برای بچهها آسان کند. من سر کلاس لذت میبرم که دانشآموزانم چیزهایی درباره بازیگری از من میپرسند و من میگویم به شرطی که درس بخوانند و کنفرانس بدهند، به سوالات بازیگریشان پاسخ میدهم.
او که در فیلم فرار از اردو نقش یک مربی را ایفا کرده و درباره تاثیر بازیگری روی تدریس میگوید: با استفاده از بازیگری تاثیر بیشتری در کلاسهای درسی داشتم و به خاطر این حرفه است که میدانم در کجای کلاس قرار بگیرم، از چه لحنی استفاده کنم و چگونه رفتار کنم.
او هم مثل باقی بازیگرانی که معلم هستند یا زمانی معلم بوده اند از سوالات بی امان شاگردانش درباره بازیگری در امان نیست و وقتی از او سوال شده که بچهها از تو نمیخواهند تا آنها را به این حرفه معرفی کنی گفته: من سر کلاس لذت میبرم که دانش آموزانم چیزهایی درباره بازیگری از من میپرسند و من میگویم به شرطی که درس بخوانند و کنفرانس بدهند، به سوالات بازیگری شان پاسخ میدهم.
او حتی فیلمنامه یکی از مهمترین آثاری که نوشته یعنی کن پامنار را با موضوع زنی معلم نوشته که تلاش میکند از آبروی خود در برابر دزدان دفاع کند. چند روز پیش هم خبری اعلام شد که او قرار است برنامهای مرتبط با دغدغههای معلمان به نام استودیو معلم را اجرا کند که از شبکه آموزش پخش میشود. جالب است که در این برنامه و در یک آیتم فیلمهای سینمایی ایران و جهان که درباره معلمان است مورد بررسی قرار میگیرد و عجین شدن سینما و تدریس دیگر نه فقط برای خود همتی بلکه برای مخاطبان نیز مسجل میشود.